هدف اصلی سیاستهای عمومی، تغییر رفتار عموم مردم در راستای منافع عمومیاست. در رویکردهای سنتی سیاستگذاری، عمدتا با استفاده از سازوکارهای اجبار و از طریق ابلاغ دستورالعملها و یا بهرهگیری از سازوکارهای اقتصادی مانند تغییر قیمت و وضع مالیات، اهداف سیاستها پیگیری میشد اما در سالهای اخیر، الگوهای ارائه شده در «سیاستگذاری رفتاری» به سمت استفاده از روشهای پیچیدهتری رفتهاند که ضمن کنترل و جهتدهی به رفتارهای اجتماعی، رضایت بیشتر شهروندان را نیز به دنبال داشته باشند. استفاده از این الگو در سیاستگذاری با انتقاداتی همراه بوده است. هدف این مقاله شناسایی و تبیین چالشهای مرتبط با این الگوی روبهرشد در عرصه سیاستگذاری است. نتایج این تحقیق که بر اساس تحلیل مضمون آثار این حوزه انجام شده است نشان میدهد که 15 چالش مهم کارآمدی این الگو را تهدید مینماید که آنها را میتوان تحت دو عنوان کلّی چالشهای رویکرد قیممآبی و چالشهای مختص سازوکارهای رفتاری در نظر گرفت.